اهداکنندگان عضو جان من را نجات دادند. من در حال حاضر به دنبال یک شخص خاص هستم که بتواند به من کمک کند مادر شوم


این ستون اول شخص تجربه شیلپا راجو است که در Etobicoke آنتالیا زندگی می کند. برای اطلاعات بیشتر در مورد داستان های اول شخص CBC، لطفا دیدن سوالات متداول.

روی تخت بیمارستان دراز کشیده بودم که صدای چرخ های تیر تزریق به سمت اتاقم را شنیدم. نگاه کردم و شوهرم نوندون را دم در دیدم، خمیده بود و وقتی وارد شد، تیر را محکم گرفته بود. با نفس نفس زدن روی صندلی کنار تختم لغزید.

با خوشحالی از دیدنش گفتم: سلام. – چه حسی داری؟

روز بعد از پیوند کلیه ما در دسامبر گذشته بود. می گویم «ما» چون یکی از کلیه هایش را به من داد. مال من تقریبا سه سال است که شکست می خورد.

به شوخی گفت: چگونه وزنه برداشته شد.

تعجب کردم که ما به این زودی بعد از عملیات نجات داشتیم آرام صحبت می کردیم.

این اولین بار نبود که هدیه زندگی را دریافت می کردم. یازده سال پیش برای جایگزینی ریه هایم که در اثر شیمی درمانی و پرتودرمانی برای درمان لنفوم به شدت آسیب دیده بود، یک پیوند ریه دوبار انجام دادم. اما همانطور که اغلب در مورد اهدای عضو متوفی اتفاق می‌افتد، تنها چیزی که در مورد اهداکننده ریه‌هایم می‌دانستم این بود که حتی زمانی که خانواده‌شان در غم از دست دادن اجتناب‌ناپذیر یکی از عزیزانشان عزادار بودند، تصمیم گرفتند جان یک غریبه را نجات دهند.

زنی با لباس سبز بیمارستانی با کمک یک واکر و مردی که صورتش تار شده و او لباس بیمارستان آبی پوشیده است از جایش بلند می شود.  یک سیلندر اکسیژن روی واکر خوابیده است.
راجو پس از انجام عمل جراحی پیوند ریه، چندین ماه را در بیمارستان گذراند. او از اهدا کننده ای که زندگی او را نجات داده است اطلاعی ندارد. (ارسال شده توسط شیلپا راجو)

من تحت این عمل پیوند قرار گرفتم، اما عوارض متعدد باعث شد که بهبودی طولانی و دشوار باشد. چندین ماه بود که از بیمارستان خارج شدم و بعد از چند سال آنقدر قوی بودم که وانمود کنم تقریباً سالم هستم. من خوش شانسم که زنده ام

زمانی که سوار بر ارتفاعات بودم با نوندون آشنا شدم. ما هر دو در مراسم عروسی دوستانمان در سال 2015 در هیوستون شرکت کردیم. چیزی کلید خورد و ما بلافاصله پس از بازگشت به خانه هایمان در تورنتو و ایالات متحده شروع به ارسال پیامک کردیم

در اوایل رابطه مان، من سابقه پزشکی پیچیده ام را به اشتراک گذاشتم. هرگز نمی‌توانستم سنگینی آنچه را که پشت سر گذاشته‌ام درک کنم یا پیش‌بینی کنم چه چیزی ممکن است در پیش باشد، اما به او نیاز داشتم تا از چالش‌هایی که ممکن است با آن‌ها روبه‌رو می‌شویم بداند و به او اطمینان داد که مجبور نیست امضا کند. انتظار نداشتم کسی بگوید بله، اما او گفت بله.

بعد از یکی دو سال دیگر نوبت من بود که بگویم بله و با آن شروع به برنامه ریزی برای آینده خود کردیم. این شامل بررسی گزینه های ما برای تشکیل خانواده بود و تیم پیوند من در ابتدا ما را به یک کلینیک بارداری پرخطر در سال 2017 ارجاع داد.

زنی در ساری حلقه گلی را بر شانه مرد می گذارد.  هر دو در حالی که به یکدیگر نگاه می کنند لبخند می زنند.
راجو (سمت چپ) در سال 2018 در تورنتو با کونگاوی ازدواج کرد. (عکس از جرمی دوپون)

دکتر شروع کرد: “هر تصمیمی مستلزم مقدار مشخصی از خطر است.”

به ما گفته شد که انجام بارداری به پایان می رسد خطر بسیار بیشتری برای سلامتی من و جنین دارد، بنابراین ما امن ترین گزینه را برای خود انتخاب کردیم: IVF توسط یک حامل. ما از تخمک های من و اسپرم نوندون جنین تولید می کنیم، اما در نهایت باید شخص دیگری را پیدا کنیم تا فرزندمان را به دنیا ببرد.

پس از آن تصمیم هفت سال پیش، ما ازدواج کردیم، یک جنین ایجاد کردیم و برنامه ریزی کردیم که در سال 2020 به دنبال یک جانشین باشیم. در آن زمان، Nundhun نیز به تورنتو نقل مکان کرد.

این بیماری همه گیر برنامه های ما را برای پدر و مادر شدن آچار انداخت و در سال 2021 کلیه های من از کار افتاد. من بیش از دو سال را در همودیالیز خانگی شبانه گذراندم تا زنده بمانم تا اینکه یک کلیه جدید دریافت کردم.

شب‌های ما بین خوابیدن در اتاق خواب دنج و زیرزمینی که به دستگاه دیالیز متصل بودم، می‌خوابیدیم، اما همیشه با هم. نوندون گفت که فکر می کند ما یک تیم هستیم. او اصرار داشت که مشکلات سلامتی دیگر فقط مربوط به من نیست.

یک زن و یک مرد در مقابل تابلوی ماراتن در ساحل تورنتو عکس می گیرند.  هر دو در لباس ورزشی هستند.  زنی لبخند می زند و مدال طلا را نشان می دهد.  مردی مدال را گاز می گیرد.
در اکتبر 2022، راجو (سمت چپ) به مناسبت دهمین سالگرد پیوند ریه‌اش، ماراتن 5K تورنتو را با همسرش دوید. هر دو به خاطر حضورشان مدال دریافت کردند. (ارسال شده توسط شیلپا راجو)

او در همان لحظه ای که متوجه شدیم به کلیه نیاز دارم، به عنوان یک اهداکننده بالقوه مطرح شد و وقتی بالاخره بعد از یک سال آزمایش و ارزیابی مشخص شد که کاندیدای خوب و مناسب است، در تصمیم خود ثابت قدم ماند. چهار ماه از پیوند می گذرد و کلیه او هنوز در خانه جدید خود رشد می کند.

کلمات نمی توانند قدردانی را که از اهداکنندگان عضوم احساس می کنم، بیان کنند – فرد ناشناسی که ریه هایش در من زندگی می کند و کسی که هر روز با او می خوابم و بیدار می شوم. من از سخاوت مردم و همچنین از علمی که به ما کمک می کند کارهایی را انجام دهیم، وقتی بدنمان ناکام می ماند، می ترسیدم.

تماشا | چه چیزی باعث می شود فرد اهدا کننده عضو شود:

چه چیزی یک قهرمان را می سازد؟ علم می‌گوید اهداکنندگان عضو زنده می‌توانند برای کمک در ارتباط باشند

اهداکنندگان زنده اغلب قهرمان نامیده می شوند، اما چه چیزی باعث می شود که برای نجات جان دیگران وارد عمل جراحی شوند؟ Ioana Romeliotis از CBC به بررسی آنچه علم در مورد این اعمال خارق‌العاده مهربانی آموخته است و اینکه چرا برخی از مردم مجبور به کمک هستند، می‌پردازد.

آنها می گویند امید باعث ایجاد امید می شود، بنابراین تا زمانی که من به لطف فداکاری دو انسان باورنکردنی زنده هستم، جرأت می کنم دوباره بخواهم و به چیزهای بیشتری امیدوار باشم.

این بار امیدوارم کسی رحم خود را برای رشد کودک ما به اشتراک بگذارد و کاری را که من نمی توانم برای ما انجام دهد.

مردی با پیراهن صورتی زنی را با لباس سبز با گل از پشت در آغوش می گیرد.  هر دو لبخند می زنند.
راجو (سمت راست) و همسرش کونگاوی به دنبال یک مادر جایگزین برای حمل جنین خود هستند. (سای کیت چو)

همه اینها ساده نیست. من هنوز با احساس بی کفایتی، ناامیدی و اندوه دست و پنجه نرم می کنم. من تعجب می کنم که چرا بدن من به طور ثابت سیکل قاعدگی را دنبال می کند، اما اجازه دادن به رحم من برای انجام کاری که باید انجام دهد وجود من و هر زندگی جدید را تهدید می کند. تنظیم مجدد انتظارات زندگی یا پایبندی به برنامه B، C، D و غیره خسته کننده است، زیرا باید با عوامل سلامتی که خارج از کنترل من هستند، گنگ بازی کنم.

غمگینم که هرگز رشد زندگی ارزشمند درونم را احساس نخواهم کرد.

اما من همچنین می دانم که وقتی به اندازه کافی خوش شانس باشم که مادر شوم، این واقعیت در پس زمینه محو خواهد شد، بنابراین ما جستجوی خود را در شبکه های اجتماعی خود برای یافتن فرد خاصی که می تواند به ما کمک کند از سر گرفته ایم.

شاید من اولین خانه کودکمان نباشم، اما تنها چیزی که برای ما مهم است هدیه امید و عشق است – و اینکه روزی، مانند پیوندهای من، آنها بخشی از من خواهند شد.


آیا داستان شخصی قانع کننده ای دارید که می تواند بینش ایجاد کند یا به دیگران کمک کند؟ ما می خواهیم از تو بشنویم. اینجا اطلاعات بیشتر در مورد نحوه تماس با ما.

دیدگاهتان را بنویسید