چیزی غیرقابل تحمل در مورد دیوید و ناتان زلنر رضایت بخش است غروب ساسکوچ.
از زمانی که درام خانوادگی عجیب و غریب Sasquatch اخبار منتشر شد باعث زخمی شدن و ترساندن تماشاگران در جشنواره فیلم ساندنس می شودقرار بود به نوعی سیرک رسانه ای تبدیل شود که تاریک شد چون می ترسد، اسکینامارک و من هنوز اینجاممستندی از خواکین فینیکس درباره زمانی که او باعث شد فکر کنیم یک رپر است.
تعداد نظرات “به من بشنو” در حال افزایش است. غروب ساسکواچ طراحی شده برای برانگیختن علاقه عمومی به روشی که، همراه با پیشفرض فوقالعاده مبهم فیلم، جایگزین قضاوتهای ارزشی اساسی شود. تماشاگران ممکن است تعجب کنند که آیا تیترهایی که به آنها می گویند که تماشاگران دسته جمعی می روند، فیلم را به عنوان یک شکست جسورانه نمی شناسند، مثلاً. پرنده نقاشی شده یا احمقانه، مانند گربه ها سؤال این نیست که آیا فیلم واقعاً خوب است یا خیر، بلکه سؤال این است که آیا فیلم قابل قبول است یا خیر.
به همین دلیل است که تماشای رایلی کیوگ، جسی آیزنبرگ، کریستوف زایات دانک، و خود ناتان زلنر بی نام، لال و تقریباً غیرقابل توجه در حال پرسه زدن در جنگل شمال غرب اقیانوس آرام در نقش پاگنده (پاگنده؟) بسیار طراوت کننده است.
به جای یک پروژه مدرسه هنری جشن یا چالشی فوق العاده کم رنگ، غروب ساسکوچ این در واقع یک داستان شایسته، صمیمانه و تاثیرگذار در مورد انسانیت ساده است. به طور عمده.
داستان به خودی خود ساده است، حداقل می توان گفت. چهار ساسکوچ بی هدف در میان گستره وسیع خانه کوهستانی خود پرسه می زنند، با انگور فرنگی های وحشی، تمشک های گندیده و لاک پشت های عجیب و غریب مهمانی می کنند، سایبان های نیمه چوبی می سازند و نخ هایشان را می خراشند.
نوعی جین گودال وجود دارد / دیوید آتنبرو /سیاره زمین-ذن را به این معنا دریافت کنید، مانند تماشای فیلهایی که از سرنگتی عبور میکنند، یا مارس پنگوئن ها شجاعانه سفر پنگوئن های امپراتور را که در سراسر قطب جنوب سفر می کنند، انسانی می کند.
تماشا | تریلر Sasquatch Sunset: https://www.youtube.com/watch?v=KgfkthLpeXw
زیبایی منزوی
در واقع این چیزی است که خود برادران زلنر در یک مصاحبه تعریف کردند از NPR جایی که برادران فیلم پوچگرایانهشان را بهعنوان نوعی شبه مستند با محوریت «پاگنده» نیمه حیوان و نیمه انسان توصیف کردند – فاصلهگذاری عمدی از رفتار انسانی و غیرانسانی که به تماشاگران اجازه میدهد بهطور عینی ویژگیهای ما را مشاهده کنند.
و لحظات شگفتانگیزی از زیبایی جدا شده وجود دارد – نوعی شگفتی کودکانه به عنوان رهبران، پنهان در زیر کت و شلوارهای خز مات و آرایش، تلاش برای انجام وظایف اولیه انسانی مانند شمارش تا سه، برقراری ارتباط، محافظت از یکدیگر، و احترام به مردگانشان.
فقط این کار را در حال ادرار کردن، استفراغ، اجابت مزاج و زنا کردن با یکدیگر انجام می دهند. یا در حالی که در جاده فریاد می زنند، که در کمال وحشت آنها همزمان به هر دو جهت می رود. این لحظات تهوعآور، ناخوشایند و توهینآمیز بصری در سرتاسر فیلم پاشیده میشود و در مواقعی آن را تهدید میکند.
تقریباً هر بار که شروع به همذات پنداری با یک پولک عجیب و غریب، فریاد، پشمالو میکنید و چیزی دلسوز را در چشمان درشت، گنگ و عصبانی آنها میبینید، آن لحظه با گرفتن دستگاه تناسلی و تکه چوبی با سوراخی تصادفی توسط مرد بزرگ، از بین میرود. در آن قبل از راه رفتن دور و جیغ زدن به درختان.
همه ما قبلا آن را دیده ایم. گرایش تقریباً توهین آمیز برای مرتبط کردن زشتی توهین آمیز با هنر آوانگارد – همه توسط جان واترز زندگی نومیدانه و هارمونی کورین سطل زباله این نکته را قبلاً، و حتی کارتون ها – از رن و استیمپی و گاو و مرغ در دهه 90 قبل از نتفلیکس دهان بزرگ – تلاش شجاعانه ای برای ایجاد طنز با انزجار خالص انجام داد.
فیلمبرداری «کار عشق» برای یک بازیگر
ولی غروب ساسکوچ به نظر نمی رسد که او چیزهای عجیب و غریب را برای پنهان کردن کمبود داستان انتخاب می کند.
یکی از برجسته ترین کارهای زلنرها قبل از این، مشارکت آنها در یک سری وب بازی های ویدیویی است قرمز در مقابل آبی و ژنرال Z پارک جنوبی شبیه کمپ کمپ. اما اینجا نگاه حرفه ای را نشان می دهند.
کنکاش بازیگران در جعبه شنی پست مدرن می تواند یک علامت هشدار دهنده باشد مبنی بر اینکه مشارکت آنها در فیلم بیشتر برای ساختن رزومه خلاقانه آنهاست تا ایجاد یک محصول نهایی قابل تماشا.
اما این یک غرابت جذاب است غروب ساسکوچپرتاب ایستاد و ایجاد کرد، که آیزنبرگ نامش را a یک «کار عشق» برای گروهی از میمونهای خال که پایینترین و در نتیجه صمیمانهترین تصاویری را که واقعاً میتوانید روی صفحه نمایش دهید، بیان میکنند، کم و بیش شایسته و ضروری به نظر میرسد.
در عین حال، طرح بیحال و هوادار که بین چهار فصل یک سال کشیده میشود و میپرد، چیزی را به وجود میآورد که در غیر این صورت یک اهمال کاری جدی یا نفسگیری نفرت انگیز است.
مجموعهای از داستانها که در دنیایی بهظاهر خالی از سکنه میگذرد، چیزی بیش از یک روایت ساده و کاملاً منسجم است.
ارتعاشات روی طرح
در حالی که داستانی در اینجا وجود دارد – قسمت های تقریباً مساوی که به طرز دلخراشی جدی و در انتها زبان زد است – سبک آن اتمسفر بیش از طرح است.
مانند صفات نادر و شبانی کلی جتر جس + ماسآندریا آرنولد درام جاده ای عسل آمریکایی یا فرزنداندرام سال 1995 که روزاریو داوسون را به شهرت رساند، غروب ساسکوچ این در مورد رها کردن احساسات است.
اما دقیقا شخصیت بامزه غروب ساسکوچنابغه خنگ احتمالاً به بهترین شکل در یک کمیک در سال 2007 به تصویر کشیده شده است شاید استیوی خرس باشد. این سریال به دنبال استیوی عنوان میشود که سعی میکند بفهمد آیا خانواده و دوستانش او را فریب دادهاند تا فکر کند او انسان است و خرس وحشی نیست.
خود کمیک دیگر در مالکیت عمومی نیست (اگر نسخه ای از آن دارید، ایمیل من باز است)، اما صداقت کمدی بیمارگونه چنین فرض آشکارا مضحکی دلیل آن است که آن و C.غروب آسکوچ، کار و هر دو پایان آنها دیدگاهی پوچ از معنای همه آن ارائه می دهد.
می توانید وانمود کنید که آرام، خوشحال، عصبانی یا عاشق هستید، اما بیشتر مردم شما را می ترسانند. استیوی شخصیت دیگری در پایان کمیک میگوید.
“آنها میلیون ها مشکل دارند که شما باید با آنها دست و پنجه نرم کنید، اما فکر می کنید چرا ساده نگذارید؟ چرا در جنگل زندگی نمی کنید؟ استیوی، به این دلیل است که تو یک خرس هستی.
فراتر از بدیهی و گیج کننده، انسان گرایی، این است غروب ساسکوچ. استعاره ای سورئال و در نگاه اول احمقانه از تنهایی، وضعیت انسانی و ارتباط – یا فقدان آن. اما احساسات و عمق فیلم بر شما خزنده است. و همه اینجا شبیه حیواناتی هستند که طراحی ضعیفی دارند.